همه چیز در مورد چهارشنبه سوری: ازنظر علامه مطهری و فتوای مراجع تقلید تاچهارشنبه سوری چیست و از کجا آمده است

یزدفردا :علی آبادی :تحریفات زیاد در  مراسم چهارشنبه سوري  متاسفانه  همه ساله باعث هدر رفتن سرمايه‌هاي انساني و اقتصادي زيادي شده، نظم و امنيت عمومي را براي شهروندان مختل و خانواده‌هاي بيشماري را در آغاز سال نو اندوهگين و داغدار مي‌نمايد؛ سنتي که كه از هيچ گونه پشتوانه منطقي و عقلي صحيحي برخوردار نیست. متاسفانه برخي آگاهانه يا ناآگاهانه به اسم ترويج و پاسداشت ميراث‌ها و سنت‌هاي باستاني،كه هيچ گونه جنبه مثبتي در آن وجود ندارد را در بين جوانان گسترش داده و در پشت اين موضوع در صدد ضربه زدن به هويت اایرانی وسلامي جامعه هستند. علي‌رغم اقدامات تبليغاتی كه در رسانه‌ها و توسط نيروهاي انتظامي براي كاهش خسارات ناشي از اين سنت  در نظر گرفته شده؛ اما به نظر می‌رسد ريشه‌كني اين قبيل ناهنجاري‌ها، تنها با كار عميق فرهنگي امكان پذير است.

در ابتدا  نظر علامه مطهری در مورد چهارشنبه سوری را نیز یاد آوری می شویم که در سال 1349  اشاره   به آیه 170 سوره بقره که خداوند متعال می فرماید :

وَ إِذا قيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَوَلَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْءًا وَ لا يَهْتَدُونَ 
و چون به آنان گفته شود: «از آنچه خدا نازل كرده است پيروى كنيد»؛ مى‏گويند: «نه، بلكه از چيزى كه پدران خود را بر آن يافته‏ايم، پيروى مى‏كنيم.» آيا هر چند پدرانشان چيزى را درك نمى‏كرده و به راه صواب نمى‏رفته‏اند [باز هم در خور پيروى هستند]؟  


و همچنین نگاهی می اندازیم به سخنان رهبر معظم انقلاب در این رابطه :


 مقام معظم رهبرى در ديدار مردم مشهد و زائران حضرت على‏بن موسى‏الرّضا(ع) در صحن حضرت امام خمينى‏ در روز اول فروردین 78  اینگونه فرمودند :

آنچه در باب عيد نوروز عرض مى‏كنم، اين است كه عيد نوروز از نظر اسلام، مورد توجّه خاصّى قرار گرفته است. اگر چه اين عيد و اين روز از قبل از اسلام باقى مانده است؛ ولى برخورد اسلام با اين روز، يك برخورد سازنده و حكمت‏آميز است. بعضى از تبليغاتچيهاى معروف دنيا كه با همه چيز ملت و كشور و جمهورى اسلامى ما دشمنى مى‏كنند و تهمت مى‏زنند، در اين قضيه هم سعى مى‏كنند برخورد غيرصادقانه‏اى با ملت ايران داشته باشند. آنها اين‏طور وانمود مى‏كنند كه اسلام و انقلاب، با عيد نوروز و سنّتهاى ايرانى، مخالف است. اين درست نيست.
من مايلم جوانان عزيز، بخصوص فرزانگان، به اين مطلب، درست توجّه كنند كه اسلام در برخورد با پديده‏هايى كه از كشورها و از ملتهاى ديگر، يا از دوره‏هاى قبل به آن رسيده است، يك برخورد حكمت‏آميز و همراه با دقّت و نگاهى همه‏جانبه دارد. هر چيزى كه قابل اين است تا محتواى صحيح پيدا كند، اسلام آن را مى‏گيرد، به آن جهت و محتواى صحيح مى‏دهد و در دسترس مردم مى‏گذارد. مثلاً بعضى از همين مراسم حج، مثل طواف، سعى و قربانى كردن، از قبل از اسلام بود. اسلام، اين مراسم را گرفت، محتواى شرك‏آلود، مادّى و غلط را از آن خارج كرد و محتواى توحيدى به آن داد؛ آن را درك كرد و به صورت يك درس، به مردم برگرداند

كار خيلى عجيب و مهمّى است. در باب عيد نوروز و مراسم سنّتى قديمى هم همين‏طور؛ اسلام، عيد نوروز را گرفت، محتواى انسانى و اسلامى و معنوى به آن داد و به مردم برگرداند. اوّلِ سال تحويل، شما به دستور اسلام با خدا رابطه برقرار مى‏كنيد و مى‏گوييد: «يا مقلّب القلوب و الابصار. يا مدبر الّليل والنهار. يا محوّل الحول و الاحوال»؛ اى كسى كه گردش زمين و آسمان، گردش دلها و چشمها و گردش روزگاران به دست توست، اين گردش قراردادى سال را هم براى ما با بركت و مبارك قرار بده؛ «حوّل حالنا الى احسن الحال».(1)

ببينيد، نوروز و تحويل سال - رفتن از يك سال به سال ديگر - يك محتواى معنوى پيدا كرد. مردم را توصيه مى‏كند: «اغتسل و البس و انظف ثيابك»(2)؛ غسل كنيد، خود را شستشو دهيد و تميزترين لباسها را - البته صحبتى از لباس نو نيست؛ صحبت از لباس تميز است - بپوشيد، به ديدن يكديگر برويد؛ صله رحم كنيد، دلهايتان را شاد كنيد، به خودتان اميد بدهيد و با رويش طبيعت، يك رويش معنوى در دل خودتان به وجود آوريد. برخورد با عيد نوروز اين است؛ لذا ما ايرانيها عيد نوروز را دوست مى‏داريم و آن را جشن مى‏گيريم. اما جشن ما يك جشن سالم است. اسلام با هر كدام از مراسم قديمى كه برخورد مى‏كند، اين‏طور برخورد مى‏كند. البته بعضى از مراسم هست كه قابل اصلاح نيست. مثلاً اسلام درباره مراسم خرافىِ از روى آتش پريدن، حرفى ندارد و تأييد نمى‏كند؛ اما هيچ اشكالى نمى‏بيند كه مردم - فرض بفرماييد - در مناسبتى از مناسبتهاى عيد، به فضاى باز بروند، با سبزه و طبيعت و صحرا، ديدارى تازه كنند، خود و طبيعت را با يكديگر نزديك كنند و لذّتِ صحيح و سالم ببرند. مانعى ندارد.

درست عكسِ روش جاهلى. در روشهاى جاهلى، اگر عمل خوبى هم در دست مردم باشد، آن را بى‏محتوا مى‏كنند! لذا شما مى‏بينيد كه راجع به تحويل سال در تبليغات راديوهاى بيگانه، صحبت زيادى نيست؛ اما راجع به چهارشنبه‏سورى در اين چند روز قبل از سال، تقريباً تمام راديوهاى بيگانه صحبت كردند! درست نقطه مقابلِ آن نظر اسلامى! البته بعضى از عوامل خودِ ما هم در وزارت كشور، اشتباهى كردند كه در واقع همان كار راديوهاى بيگانه را تأييد كرد! منتها دلسوزانِ وزارت كشور و وزير محترم - كه بحمداللَّه خود روحانى و از سادات محترم است - فوراً جلوِ آن را گرفت.


بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار جمعى از كارگردانان سينما و تلويزيون‏ در تاریخ 23-3-85

يعنى من رودربايستى نمى‏كنم، بنده به عنوان يك روحانى، حقيقتاً از شما مجموعه‏ى كارگردانها انتظار دارم. شما بايد ارزشهاى دينى و ملى را تقويت كنيد. وقتى ارزش ملى مى‏گوييم، نبايد فوراً ذهن به سمت چهارشنبه‏سورى برود؛ ارزش ملى يعنى احساس استقلال يك ملت؛ استقلال فرهنگى. در مقابل اين القاى دويست ساله‏ى فرهنگىِ غرب، يك ملتى بيايد به فرنگ خودش تكيه بكند، اين خيلى ارزش دارد؛ اين را تقويت كنيد.



و در جدید ترین استفتاء فتوای  ایشان اینچنین اعلان شده است :

س: نظر جنابعالى درباره چهارشنبه سورى چيست؟
ج) علاوه بر آنکه هيچ مبناى شرعى ندارد مستلزم ضرر و فساد زيادى است که مناسب است از آنها اجتناب شود.

آيت‌الله علوي‌ گرگاني در پاسخ به استفتاي افرادي كه درباره مراسم چهارشنبه سوري از وي سئوال كرده‌اند، اين مراسم را جزو سنت‌هاي غلط برشمرد.

به گزارش یزدفردا " پرسش مطرح شده بر مراجع عظام تقلید در مورد سنت «چهارشنبه سوري»بدین شرح است. سوال: خريد و فروش ترقه و عمل به سنت «چهارشنبه سوري» و «سيزده بدر به اعتقاد نحسي 13» و احياي مظاهر این دو سنت، چگونه است؟

پاسخ: حضرت آيت‌الله سید علی خامنه‌اي: چهارشنبه سوري و سيزده به در، مبناي عقلايي ندارد. (مجموعه استفتائات)
حضرت آيت‌الله فاضل لنكراني: در فرض مزبور كه داراي خطرات جاني و مالي است و موجب اذيت و آزار ديگران است و مخالف مقررات و قانون و نظم جامعه است جايز نيست.
حضرت آيت‌الله شیخ محمدتقی بهجت: اين كارها مشروعيت ندارد.
حضرت آيت‌الله شیخ میرزا جواد تبريزي: هيچ يك از اين امور، رجحان شرعي ندارد و تشويق مردم به اين مورد تشويق به دنيا و غافل كردن از آخرت است و اين كه تصور مي‌كنند اين امور مردم را به حفظ وطن و عزت وا مي‌دارد، تصوري باطل است. آنچه مردم را به عزت مي‌رساند و به حفظ وطن وا مي‌دارد ايمان است و بس.
حضرت آيت‌الله شیخ لطف الله صافي گلپايگاني: اشكال دارد.
حضرت آيت‌الله سید علی سيستاني: اموري كه به جامعه ضرر مي‌زند و موجب ايذاء مردم است مانند استعمال ترقه و خريد و فروش آن جايز نيست.
حضرت آيت‌الله شیخ ناصر مكارم شيرازي: اين كارها شايسته مسلمان نيست.

حضرت آيت‌الله علوي‌گرگاني:سئوال بعضي از مؤمنين در مورد مراسم چهارشنبه سوري، حضرت آيت‌الله العظمي علوي‌گرگاني، اينگونه پاسخ داد: بسمه تعالي
چهارشنبه سوري يكي از سنت‌هاي غلط است كه از لحاظ عقلي و شرعي هيچگونه جايگاهي ندارد و از رسوم جاهليت است و لذا لازم است كه مؤمنين از برپايي اينگونه برنامه‌ها اجتناب كنند. مخصوصاً اگر مشتمل بر محرمات باشد و در صورتي كه موجب وحشت مردم و زيان و ضرر شود، ضمانت هم دارد.



و اما چهارشنبه سوری چیست و از کجا آمده است :

 


گفته می شود که «مجموعه ی آیین های نوروزی از « جشن سوری » (چهارشنبه سوری) آغاز می شود و با آیین سیزده بدر نوروز به سر انجام خود می رسد.»
اما دکتر کورش نيکنام موبد زرتشتی و پژوهشگر در آداب و سنن ايران باستان، عقيده دارد که چهارشنبه سوری هيچ ارتباطی با ايران باستان و زرتشتيان ندارد و شکل گيری اين مراسم را پس از حمله اعراب به ايران می داند.



دکتر نيکنام در اين باره می گويد:"ما زرتشتيان در کوچه ها آتش روشن نمی کنيم و پريدن از روی آتش را زشت می دانيم.

"در گاه شماری ايران باستان و زرتشتيان اصلأ هفته وجود ندارد. ما در ايران باستان هفت روز هفته نداشتيم. شنبه و يکشنبه و... بعد از تسلط اعراب به فرهنگ ايران وارد شد. بنابراين اينکه ما شب چهارشنبه ای را جشن بگيريم( چون چهارشنبه در فرهنگ عرب روز نحس هفته بوده ) خودش گويای اين هست که چهارشنبه سوری بعد از اسلام در ايران مرسوم شد."

"ما پيش از تسلط اعراب بر ايران هر ماه را به سی روز تقسيم می کرديم. و برای هر روز هم اسمی داشتيم . هرمز روز، بهمن روز،..."

"برای ما سال ۳۶۰ روز بوده با ۵ روز اضافه ( يا هر چهار سال ۶ روز اضافه ). ما در اين پنج روز آتش روشن می کرديم تا روح نياکانمان را به خانه هايمان دعوت کنيم."

"بنابراين، اين آتش چهارشنبه سوری بازمانده آن آتش افروزی ۵ روز آخر سال در ايران باستان است و زرتشتيان به احتمال زياد برای اينکه اين سنت از بين نرود، نحسی چهارشنبه را بهانه کردند و اين جشن را با اعتقاد اعراب منطبق کردند و شد چهارشنبه سوری."

مرحوم استاد پورداود نخستین مترجم فارسی اوستا و استاد پیشین فرهنگ ایران باستان و زبان اوستایی دانشگاه تهران نیز، هم عقیده با دکتر نیکنام بوده و بر این باور است كه: «درجشن‌ چهارشنبه‌ سوری‌، از روی‌ شعلة‌ آتش‌ جستن‌ و ناسزایی‌ چون‌ سرخی‌ تو از من‌ و زردی‌ من‌ از توگفتن‌، از روزگارانی‌ است‌ که‌ دیگر ایرانیان‌ مانند نیاکان‌ خود آتش‌ را فروغ‌ ایزدی‌ نمی‌دانستند (پسا اسلامی)، وگرنه‌ این‌بی‌ حرمتی‌ را برآتش‌ نمی‌پسندیدند.»

اما بر پایه ی پژوهش های انجام شده توسط پژوهشگر معاصر هاشم رضی: «زمان باستانی « جشن سوری» و نه چهارشنبه سوری را می توان در این سه گاه باز جست :

1-شب بیست و ششم از ماه اسفند ، یعنی در نخستین شب از پنجه ی كوچك.

2- نخستین شب پنجه ی بزرگ یا "پنجه ی وه" كه پنج روز كبیسه است و نخستین شب و روز « جشن همسپهمدیم» (آخرین گاهنبار سالانه(

3- دیدگاه سوم ، شب پایانی سال است كه ارجمندترین روز « جشن همسپهمدیم» و جشن آفرینش انسان است»، که هیچکدام ارتباطی با روز چهارشنبه نمی دارد.

دکتر محمود روح الامینی مردم‌شناس و جامعه‌شناس ایرانی، آتش افروزی و شادمانی شب چهارشنبه آخر سال را جنبۀ اسلامی- شیعی داده و به قیام مختار ثقفی كه به خونخواهی امام حسین و فرزندانش قیام كرده بود، نسبت می دهد:« مختار وقتی از زندان خلاصی یافت و به خونخواهی كشتگان كربلا قیام كرد ، برای این كه موافق و مخالف را از هم تمیز دهد و بر كفار بتازد ، دستور داد كه شیعیان بر بام خانه ی خود آتش روشن كنند و این شب مصادف با چهارشنبه آخر سال بود و (این سنت) از آن به بعد مرسوم شد»(3(

يكي از حدس ها نيز اين است كه شايد به اين دليل بوده كه از آن پس مردم ايران كه دوستدار اهل بيت رسول اكرم (ص) و حضرت سيد الشهدا هستند ، آن شب را پاس مي دارند و به ياد آن شب چهار شنبه را با جشن سوري همزمان جشن مي گيرند ، كه در آن شب دوستداران واقعي حضرت سيد الشهدا شناخته شدند .

برخی دیگر از مستندات تاریخی نشان دهندۀ برقراری این جشن در سدۀ چهارم هجری می باشد:«..... و چون امير سديد منصور بن نوح به ملك بنشست اندر ماه شوال سال سيصد و پنجاه به جوي موليان، فرمود تا آن سراي ها را ديگر بار عمارت كردند و هر چه هلاك و ضايع شده بود بهتر از آن به حاصل كردند. آن گاه امير سديد به سراي بنشست و هنوز سال تمام نشده بود كه چون شب سوري چنانكه عادت قديم است، آتشي عظيم افروختند. پاره اي آتش به جست و سقف سراي در گرفت و ديگر باره جمله سراي بسوخت و امير سديد هم در شب به جوي موليان رفت .....»

روایت بالا نشان از آن دارد که در سال 350 هجری قمری (حدود سال 339 خورشیدی = حدود سال 960 میلادی) چنین مراسمی برگزار می گردیده و جملۀ « چنانكه عادت قديم است» بیانگر آنست که این جشن در سالیان پیش از آن نیز برگزار می شده است. مهمتر اینکه از این مراسم به عنوان "شب سوری" یاد شده بی آنکه ذکری از پیشوند "چهارشنبه" گردیده باشد که خود مبین اینست که نام این جشن در اصل "شب سوری" می بوده است و نه چهارشنبه سوری. افروختن آتشی عظیم نیز نشان از آن دارد که مراسم پریدن از روی آتش در آن زمان مرسوم نبوده بلکه صِرف افروختن آتش و برگزاری جشن رواج می داشته است.

تصویری از مراسم جشن چهارشنبه سوری که بر یکی از دیوارهای عمارت چهل ستون در اصفهان کشیده شده است آتشی عظیم را نشان می دهد که بر فراز تپه ای افروخته شده و در دامنه آن تپه مردم از زن و مرد، به جشن و پایکوبی با نوای موسیقی مشغول می باشند. حجم آن آتش عظیم در این تصویر باز هم بیانگر این امر می باشد که در آن زمان – حدود سال 1600 میلادی- نیز سنت پریدن از روی آتش معمول نبوده بلکه آتشی افروخته می شده و مردمان به جشن و شادمانی می پرداخته اند.

یاسنت لویی رابینو که از سال ۱۹۰۶ و ۱۹۱۲سال سرکنسول دولت انگلستان (بریتانیا) در شهر رشت بوده است در کتاب خود "ولایات‌دارالمرز ایران‌ ـ گیلان‌" که حاصل سالها تحقیق او و جمع آوری اطلاعات از مردم ناحیه شمال ایران می باشد، در مورد مراسم چهارشنبه سوری چنین می نوسید:«... آخرین‌یادبودهای‌ مذهب‌ زردشت‌ هنوز هم‌ از گیلان‌ محو نشده‌ است‌. آنهابه‌ داشتن‌ خروس‌ سفید علاقه‌ دارند، زیرا معتقدند که‌ آواز خروس‌ الهام‌ بخش‌سعادت‌ است‌. در آخرین‌ چهارشنبه‌ سال‌، قبل‌ از نوروز، مردها و زنها آتش‌می‌افروزند و در حالی‌ که‌ فریاد می‌کشند؛ "غم‌ به‌ در غصّه‌ به‌ در گوله‌ گوله‌چهارشنبه‌ در- به‌ حق‌پنجشنبه‌ نکبت‌ بشه‌ دولت‌ بایه" از روی‌ آتش‌می‌جهند.»

کناب مذکور، تنها مدرکی می باشد که از چهارشنبه سوری به عنوان آخرین بادبودهای مذهب زرتشت یاد کرده و نخستین سندی به شمار می رود که به صراحت پریدن از روی آتش را به عنوان بخشی از جشن چهارشنبه سوری در دهه اول قرن بیستم ذکر نموده و مضاف بر آن اینکه از برگزاری این مراسم در روز چهارشنبه یاد کرده است و نه شب چهارشنبه! با توجه به اینکه منبع اطلاعاتی که وی جمع آوری نموده است مردم بوده اند، پیوند دادن مراسم چهارشنبه سوری به آخرین یادبودهای دین زرتشت گفتاری عامیانه می بوده که مبنای سندی نمی داشته وگرنه او در کتاب خود به آن استناد می نموده است. اما به شرحی که ایشان از چگونگی برگزاری مراسم چهارشنبه سوری داده است می توان اطمینان نمود ازیرا که خود، شخصاً بارها شاهد اجرای آن بوده است.

ازآنجا که در ايران باستان روزهاي هفته رايج نبوده است، آتش افروزي (ونه مراسم چهارشنبه سوری به شکل امروزی) پيش از نوروز در سه‌‏شنبه شب آخر سال انجام نمي‌‏گرفته است، بلكه اين آتش افروزي درست پيش از آغاز جشن " همسپتمدم" يعني در سيصد و شصتمين روز سال كه آغاز روزهاي " گاسانيگ" يا "پنجه وه"(پنج روز اضافه هر سال) می باشد، انجام مي گرفته است. زيرا ايرانيان در عصر باستان بر اين باور بوده‌‏اند كه فرورهاي نياكان در آغاز اين روزها به زمين مي‌‏آيند و بركت و نيك روزي را براي خاندان خويش به ارمغان مي‌‏آورند. براي راهنمايي اين فرورها ايرانيان بر سر در خانه‌‏هاي خويش آتش مي‌‏افروختند و شعله هاي اين آتش را از آتشدان خانه فراهم می ساختند تا فرورها بتوانند "خان و مان" خويش را بيابند. همچنان که در روایت‌ پارة‌ ۴۹ فروردین‌ یشت‌ آورده شده است: «فروهرهای‌ نیک‌ و توانای‌ پاکان‌ در هنگام‌ جشن‌ گاهنبار، ازآرامگاهان‌ فرود می‌آیند و ده‌ شب‌ِ پی‌ در پی‌ از برای‌ آگاهی‌ یافتن‌ از احوال‌ بازماندگان‌، در "خان‌ و مان" ‌پیشین‌ خود به‌ سر می‌برند»

در هر حال چنین به نظر می رسد که ایرانیان پس از رواج گاهشمار قمری و برقراری هفته و روزهای مربوطه در آن ایام که در نتیجه آن پنج روز مسترقه از میان برده شده بوده، ایرانیان جشن "شب سوری" که در حقیقت افروختن آتش بر فراز بامها و یا بر سر در خانه ها در پنج روزۀ مسترقه (پنجة‌ ) آخر هر سال می بوده که به آخر اسفند ماه اضافه می گردیده است را به بهانه رفع نحوست روز چهارشنبه که سنتی سامی می بوده است به شب چهارشنبه آخر هر سال منتقل نموده و ثابت نگه داشته اند. و نقل است که اعراب روز چهارشنبه را روزی نحس و بد شگون می دانسته اند. جاحظ‌ مورخ معتبر قرن سوم هجري در اثر معروف خود «المحاسن‌ والاضداد»‌ در این مورد می‌گوید: «الیوم‌ُالاربع‌، یوم‌ ضنک‌ّوَالنحَّس = روز چهارشنبه روزی بی برکت و نحس است‌»، لذا اعراب در این روز با برگزاری مراسمی این نحوست را بدر می نموده اند. کما اینکه منوچهری‌ دامغانی‌ شاعر بزرگ‌ ایرانی سدة‌ پنجم‌ تحت‌ تأثیر همین‌ اندیشة‌ سامی‌ قرار گرفته و سروده است: «چهارشنبه‌ که‌ روز بلاست‌، باده‌ بخوربه‌ ساتکین‌ می‌خور، تا به‌ عافیت‌ برسی.». و همچنین فردوسی شاعر پارسی گو نیز در کتاب شاهنامه از واژۀ چهارشنبه استفاده نموده و آنرا روزی بد شگون شمرده است، برای نمونه در این بیت که ستاره‌شناسان‌ «بهرام‌ چوبینه‌» سپهسالار ساسانی‌ را از جنگ‌ با «پرموده‌» پسر شاه‌ ترکان‌، در روز چهارشنبه‌ باز می‌دارند:

ستاره‌ شُمُر گفت‌ بهرام‌ را که‌ در چهارشنبه‌ مزن‌ گام‌ را.

اما چرا این جشن در شب چهارشنبه برگزار می گردد و نه خود روز چهارشنبه؟ ایرانیان همانند دیگر اقوام آریائی شب را مقدم بر روز می شمرده اند. به عبارت دیگر هر روزجدید از غروب شروع می گردیده و نه از طلوع آفتاب. همچنان که در اوستا بارها از مدت زمان سه شب و نُه شب به جای سه روز و یا نُه روز استفاده گردیده است و در نیایش بهرام از شبهائی که زندگی می کنی یاد گردیده است و نه روزهائی که زندگی می کنی: « بشود که‌ رمه‌ای‌ از چارپایان‌ از آن‌ تو شود و گروهی‌ از مردان‌ بشود که‌ از مَنِش‌ِ ورزیده‌ از زندگی‌ ورزیده‌، برخوردار شوی‌، بشود که‌ شاد زندگی‌ کنی‌ به‌ شبهایی‌ که‌ خواهی‌ زیست‌»، لذا ایرانیان جشن مذکور را به جای خود روز چهارشنبه در شباهنگام آخرین سه شنبه هر سال که در حقیقت برای آنها شروع روز چهارشنبه محسوب می گردیده است، برگزار می نموده اند.
و اما مراسم جشن "شب سوری" بعد ها از جنبۀ سنتی مذهبی-زرتشتی بیرون آورده شده و به افروختن آتش و برقراری جشن و سرور در حاشیه آن تبدیل گردیده است. همانطوری که از نوشتۀ کتاب یاسنت لویی رابینو بر می اید در اوائل قرن بیستم بوده است که پریدن از روی آتش و گفتن کلماتی مانند "زردی من از (آن) تو و سرخی تو از (آن) من"و یا با کلماتی متفاوت به گویش های محلی دیگر رواج یافته است.

دليل توجه به فروغ و روشن كردن‌ آتش
نگويي كه آتش پرستان بَدند
پرستندگان پاك يزدان بُدند
"فردوسي"

فروغ به معني نور و روشنايي است ، بر اساس تعليمات زرتشت از آتش   كه يكي از مخلوقات اهورا مزدا ميباشد نيز نشات مي گيرد .بر خلاف يك تصور نا بجا تقديس آتش نه به دليل پرستش آن كه در واقع نوعي نشانه و اثر از روشنايي و حقيقت اهورا مزدا ميباشد و نقشي كنايه اي دارد .

در زمان ايران باستان و همچنين پيروان امروزي آيين بهي(زردشتي) از آنجا كه براي اهورا خالق مطلق گيتي سمت و سويي جغرافيايي و مادي قائل نيستند هر جا كه فروغي ديده شود آن را نشانه اي صوري از وجود روشنايي و حقيقت و وجود اهورا مزدا مي دانند ، از اين روست كه در هنگام نماز رو به فروغ نماز مي گذارند .

در تعليمات آيين بهي انگره مينو ( از دو بخش انگره + مينو تشكيل ميشود انگره به معني فشرده و خلل رساني است و مينو از «من» مي آيد كه در زبان سنسكريت به معني دانش است ) سبب بدي و زشتي و پليدي در تاريكيست و در نقطه مقابل آن سپنتا مينو * ( از دو بخش سپنتا + مينو تشكيل شده در اينجا سپنتا به معناي سود رساني و مينو هم معني قبل است ) قرار دارد كه سبب خير و خوبي و نيكيست و در روشنايي و فروغ جاودان قرار دارد .

همچنين آتش در زمان باستان داراي خاصيت ضد عفوني و در واقع از بين برنده بيماري و بدي بوده كه اينها همه به خواست اهورا مزدا بدست انگره مينو توليد ميشدند .
از اين جهت و دلايل ديگر براي تقديس آتش است كه در آيين باستاني ايران آتش تقديس ميشده و اكثر مراسم و جشن ها با حظور آتش بر گزار ميشده و مي شود .

البته دليل ديگري نيز وجود دارد و آن آتشي است كه زرتشت با خود به همراه داشته و بي دود بوده ، بحث در مورد آن آتش از حوصله اين نوشت خارج است ، براي مطالعه بيشتر رجوع شود به كتاب فروغ زردشتي .

يك عقيده كهن ايراني

اعتقاد مردم باستان فروهر ها  به مدت ده شبانه روز از جايگاه اصلي و آسماني خود به شهر و ديار خود فرود آمده و ميان بازماندگان زندگي مي کنند . تا پيش از روز بيست و پنجم اسفند ماه كه در شب آن ، يعني شب بيست وششم فروهر ها فرود مي آيند .

در اين روزها بازماندگان لباس نو تهيه مي كنند و در اتاق ها به ويژه اتاق درگذشتگانشان نقل و نبات و شيريني و ميوه و سبزي و گل و كتاب مقدس و شمع روشن و چوب هاي خوشبو در سفره مي نهند . كدورت ها و نقارها را بر طرف مي كنند به‌آن اميد كه چون روان درگذشتگان به ميان آنان آمدند شاد و راضي باشند و به بازماندگان دعا و بركت عنايت كنند .

در اين شبها مردم بر سر بامها براي راهنمايي روان درگذشتگانشان آتش روشن ميكردند تا در فروغ و روشناي آن آتش ، روان درگذشتگان در روشنايي وارد خانه بازماندگان شوند ، همچنين رسم بوده كه كنار آن آتش كه بر پشت بام روشن ميكردند خوراك هاي ويژه اي نيز قرار دهند .

سه حدس براي تعيين زمان اصلي جشن سوري در ايران باستان

به طور تحقيق ميتوان تاريخ برگزاري شب سوري را در ايران باستان از سه مرحله بيرون ندانست يا در شب بيست و ششم از ماه اسفند ، يعني در نخستين شب از پنجه كوچك (از بيست وششم اسفند تا سي ام مي باشد ) يا نخستين شب از ده شب و روز فروردگان ( شايد همان عيد نوروز باشد ، اين جشن پيش از زرتشت نيز در ايران شرقي رواج داشته هنگام اصلي آن پنج روز كبيسه يا پنجه دزيده يا اندرگاه است) قرار دارد ، يا در اولين شب پنجه بزرگ يا پنجه وه ( پنج روز آخر سال است ) كه پنج روز كبيسه است و نخستين شب و روز جشن همسپتمدم Hamaspatmadam و آخرين گهنبار محسوب ميشود دانست .

و يا در آخرين شب سال قرار دارد كه جشن اصلي همسپتدم و‌آخرين گهنبار( در واقع گهنبار ها شش فصل نا متساوي و شش تقسيم سال به شمار مي روند كه بر اساس زندگي جوامع دامدار و كشاورز اين چنين تقسيم به وجود آمده است )

البته اين تقسيم بندي مختص به آيين زرتشتي نيست ، چه پيش از زرتشت نيز در ايران و هند چنين گاهنبار هايي وجود داشته كه با خواندن سرود ها و ادعيه هاي ويژه مذهبي و نماز برگزار ميشده ) و جشن آفرينش انسان است .

( گهنبار مواقع آفرينش و خلقت زمين است در كل شش گهنبار عبارتند از : 1: ميديوزرم – Midyuzarm- 2: ميديوشم – Midyushcm 3: پيتي شهيم - Pityshahim 4 : اياترم – Ayathcrm 5: ميديارم – Midyarem 6 : همسپتمدم - Hamaspatmadam و اين شش با احتساب تاريخ فعلي به ترتيب :
1 : از يازده تا پانزدهم ارديبهشت ماه
2: از يازدهم تا پانزدهم تير ماه
3 : از بيست و شش تا سي شهريور ماه
4 : ازبيست و شش تا سي مهرماه
5 : از ده تا چهار ده دي ماه
6 : از بيست و پنج تا آخر اسفند ماه )
ضحاک و چهارشنبه سوری


....ميگويند ضحاك ( يا اژدهاك از شاهان ماد ) شخصي را بنام اورامانيل مامور كرده بود كه هر روز دو جوان خوبرو را بكشد و از مغز آنان براي مار هاي دوش وي خوراك فراهم آورد و هر روز دو جوان خوبرو به او سپرده ميشد . اورامانيل با تدبير يكي از آن دو را كشته و ديگري را پشت كوه ها پنهان مي كرد .
وقتي فريدون به شاهي رسيد علت اين كار را از او پرسيد و پاسخ شنيد كه ميخواستم يكي از‌آنان را از مرگ نجات دهم . فريدون مشعل داراني به مشعل هاي افروخته به كوه گسيل ميدارد و جوانان پنهان شده را باز يافته ، با سرور و شادي به شهر مي آورند . از آن روز به بعد مردم به ياد رفتن آن جوانان آتش مي افروزند ! »


چهارشنبه آخر سال را چهارشنبه سوری می گويند و مراسم ويژه آن در شب چهارشنبه صورت می گيرد برای مراسم مقداری بوته خار درخانه ها فراهم می شود و کوچک و بزرگ از روی آن می پرند و می گويند :

زردی من از برای تو


سرخی تواز برای من

در گوشه و کنار کوی و برزن نيز بچه ها آتش های بزرگ می افروزند و از روی آن می پرند و ترانه (سرخی تو از …) می خوانند. بعضی از زنان عقيده دارند اگر شب چهارشنبه سوری فال بگيرند فالشان درست در می آيد از اين رو به ويژه در گذشته ها اگر کسانی می خواستند فال بگيرند در سر چهار راه به نحوی که کسی آنها را نبيند در تاريکی يا دالان خانه می ايستادند و به گفت و گوی عابرين گوش می دادند. اگر عابرين سخنانی اميد بخش در مورد عقد، عروسی، معامله ای سودآور، خبر خوشی که شنيده اند، مژده ای که داده اند، فرزندپسری که گيرشان آمده بيان می کردند به فال نيک گرفته می شد و نويد آن بود که سالی نيکو و پراز شادی و سرور در پيش است و اگر برعکس از اختلاف، نزاع، مرگ، ضرر، ناخوشی، خبرهای ناگوار گفت و گو می شد نشان اين بود که سال نو سال نيکوئی برای فال گيرنده نيست. در قديم بعضی اوقات زنان کاسه ای را بر می داشتند و به در خانه اين و آن می رفتند و با پول يا فلز يا شیء به کاسه می زدند که صدای تصادم شیء و کاسه شنيده شود و صاحبخانه با خبر گردد و بيايد دم در. وقتی صاحبخانه می آمد و آنها را می ديد حرفی رد و بدل نمی شد اگر صاحبخانه می رفت و برايشان شيرينی و آجيل می آورد نشان خير و برکت بود و اگر نه بر عکس. زنان شيراز درسابق عقيده داشتند که در شب چهارشنبه سوری بايد حتماً به سعديه رفت و در آب سعديه آب تنی کرد. پيرزنان با نشاط قديمی شيراز، در شب چهارشنبه سوری بزک نموده و مجلس عيشی روبراه می کردند در اين مجلس از ترانه های محلی خوانده می شد و دايره نيز می زدند و همه ابراز سرور می کردند.


مراسم چهارشنبه سوري

همانگونه که خصلت آدمیزاده بوده و هست به مرور زمان در هر ناحیه ای از ایران رسومی خاص به این سنت مذهبی در ابتدا سادۀ ایران باستان افزوده گردیده است، از جملۀ قاشق زنی، نقل مشکل گشا، کوزه شکنی، شال اندازی، فال گوش ایستادن، زاغ و اسپند در آتش افکندن، مراد خواهی از توپ مروارید و ترقه بازی...می باشد .

بوته افروزي

بته

از ظهر سه شنبه در خيابان ها و کوچه ها بته مي فروشند. بته براي اين است که درهمان شب (چهارشنبه سوري) ان را بسوزانيم تا اتش تشکيل شود و ما از روي آتش بپريم. بعضي از مردم اعتقاد دارند که بته سوزاندن نشان اين است که بدي ها از ما دور مي شود و به اين شکل مي توانيم سال خوبي را در پيش داشته باشيم.


در ايران رسم است كه پيش از پريدن آفتاب، هر خانواده بوته هاي خار و گزني را كه از پيش فراهم كرده اند روي بام يا زمين حياط خانه و يا در گذرگاه در سه يا پنج يا هفت «گله» كپه مي كنند. با غروب آفتاب و نيم تاريك شدن آسمان، زن و مرد و پير و جوان گرد هم جمع مي شوند و بوته ها را آتش مي زنند. در اين هنگام از بزرگ تا كوچك هر كدام سه بار از روي بوته هاي افروخته مي پرند، تا مگر ضعف و زردي ناشي از بيماري و غم و محنت را از خود بزدايند و سلامت و سرخي و شادي به هستي خود بخشند. مردم در حال پريدن از روي آتش ترانه هايي مي خوانند.

زردي من از تو ، سرخي تو از من

غم برو شادي بيا ، محنت برو روزي بيا

اي شب چهارشنبه ، اي كليه جاردنده ، بده مراد بنده



خاکستر چهارشنبه سوري، نحس است، زيرا مردم هنگام پريدن از روي آن، زردي و یيماري خود را، از راه جادوي سرايتي، به آتش مي دهند و در عوض سرخي و شادابي آتش را به خود منتقل مي کنند. سرود "زردي من از تو / سرخي تو از من"
در هر خانه زني خاكستر را در خاك انداز جمع مي كند، و آن را از خانه بيرون مي برد و در سر چهار راه، يا در آب روان مي ريزد. در بازگشت به خانه، در خانه را مي كوبد و به ساكنان خانه مي گويد كه از عروسي مي آيد و تندرستي و شادي براي خانواده آورده است.
در اين هنگام اهالي خانه در را به رويش مي گشايند. او بدين گونه همراه خود تندرستي و شادي را براي يك سال به درون خانه خود مي برد. ايرانيان عقيده دارند كه با افروختن آتش و سوزاندن بوته و خار فضاي خانه را از موجودات زيانكار مي پالايند و ديو پليدي و ناپاكي را از محيط زيست دور و پاك مي سازند. براي اين كه آتش آلوده نشود خاكستر آن را در سر چهارراه يا در آب روان مي ريزند تا باد يا آب آن را با خود ببرد.

مراسم كوزه شكني

مردم پس از آتش افروزي مقداري زغال به نشانه سياه بختي،كمي نمك به علامت شور چشمي، و يكي سكه دهشاهي به نشانه تنگدستي در كوزه اي سفالين مي اندازند و هر يك از افراد خانواده يك بار كوزه را دور سر خود مي چرخاند و آخرين نفر ، كوزه را بر سر بام خانه مي برد و آن را به كوچه پرتاب مي كند و مي گويد: «درد و بلاي خانه را ريختم به توي كوچه» و باور دارند كه با دور افكندن كوزه، تيره بختي، شور بختي و تنگدستي را از خانه و خانواده دور مي كنند.



همچنين گفته ميشود وقتي ميتراييسم از تمدن ايران باستان در جهان گسترش يافت،در روم وبسياري از کشورهاي اروپايي ،روز 21 دسامبر ( 30 آذر ) به عنوان تولد ميترا جشن گرفته ميشد.ولي پس از قرن چهارم ميلادي در پي اشتباهي كه در محاسبه روز كبيسه رخ داد . اين روز به 25 دسامبر انتقال يافت



فال گوش نشيني

زنان و دختراني كه شوق شوهر كردن دارند، يا آرزوي زيارت و مسافرت، غروب شب چهارشنبه نيت مي كنند و از خانه بيرون مي روند و در سر گذر يا سر چهارسو مي ايستند و گوش به صحبت رهگذران مي سپارند و به نيك و بد گفتن و تلخ و شيرين صحبتكردن رهگذران تفال مي زنند. اگر سخنان دلنشين و شاد از رهگذران بشنوند، برآمدن حاجتو آرزوي خود را برآورده مي پندارند. ولي اگر سخنان تلخ و اندوه زا بشنوند، رسيدن به مراد و آرزو را در سال نو ممكن نخواهند دانست.
ر شب چهار شنبه سوري فال گوش ايستادن و گوش کردن به حرف هاي رهگذران يک رسم است که سرنوشت ما در اين شب تشکيل مي شود البته مي توانيم بگوييم که اين يک اعتقاد است زيرا فال گوش َايستادن کار خوبي نيست. مراسم به اين گونه است: زنان يا مردان در پشت ديوارهاي بلند مي ايستند و به حرف هاي رهگذران گوش مي دهند هرچه بيشتر اطلاعات کسب کنند سال بعد خوش بخت تر هستند.


قاشق زني

زنان و دختران آرزومند و حاجت دار، قاشقي با كاسه اي مسين برمي دارند و شب هنگام در كوچه و گذر راه مي افتند و در برابر هفت خانه مي ايستند و بي آنكه حرفي بزنند پي در پي قاشق را بر كاسه مي زنند. صاحب خانه كه مي داند قاشق زنان نذر و حاجتي دارند، شيريني يا آجيل، برنج يا بنشن و يا مبلغي پول در كاسه هاي آنان مي گذارد. اگر قاشق زنان در قاشق زني چيزي به دست نياورند، از برآمدن آرزو و حاجت خود نااميد خواهند شد. گاه مردان به ويژه جوانان، چادري بر سر مي اندازند و براي خوشمزگي و تمسخر به قاشق زني در خانه هاي دوست و آشنا و نامزدان خود مي روند.

کارهاي شب چهار شنبه سوري قاشق زني بود که زن ها و آقاها اين کار را انجام مي دادند. آن ها چادرسرشان مي کنند و همراه کاسه ي مسي و قاشق چوبي به پشت در خانه ها مي روند و قاشق را به لب کاسه مي زنند و منتظر مي مانند که ساکنان منازل چيزي در کاسه هايشان بريزند. آن ها اين کار ها را مي کردند تا به آرزو هايشان برسند. اگر در کاسه ي آن ها قند و نبات، پول، يا برنج و چيزهايي مثل اين ريخته شود نشاني از خوش کامي و خوبي مي باشد و به اين دليل است که در اين شب مردم به مراسم قاشق زني مي روند.

آش چهارشنبه سوري

خانواده هايي كه بيمار يا حاجتي داشتند براي برآمدن حاجت و بهبود يافتن بيمارشان نذر مي كردند و در شب چهارشنبه آخر سال «آش ابودردا» يا «آش بيمار» مي پختند و آن را اندكي به بيمار مي خوراندند و بقيه را هم در ميان فقرا پخش مي كردند.


ايرانيان به خاطر اعتقادي که به خداوند دارند همه ي آرزوها و چيزهايي که احتياج دارنداز راه نذر و نياز به دست مي آورند. آش چهار شنبه سوري يکي از اعتقادات اين مردم است که از ايران باستان سر چشمه مي گيرد و تا کنون در ميان آنان رواج داشته است.

تقسيم آجيل چهارشنبه سوري

زناني كه نذر و نيازي مي كردند در شب چهارشنبه آخر سال، آجيل هفت مغز به نام «آجيل چهارشنبه سوري» از دكان رو به قبله مي خريدند و پاك مي كردند و ميان خويش و آشنا پخش مي كردند و مي خورند. به هنگام پاك كردن آجيل، قصه مخصوص آجيل چهارشنبه، معروف به قصه خاركن را نقل مي كردند. امروزه، آجيل چهارشنبه سوري جنبه نذرانه اش را از دست داده و از تنقلات شب چهارشنبه سوري شده است.
در شب چهار شنبه سوري هفت نوع خوردني و ميوه ي خشک مانند:
کشمش
نخودچي
توت
انجير
خرما خشک
آلوي خشک
باسلوق استفاده مي کردند. تمام اين مواد مقوي ساده و خوش مزه هستند و باعث سلامتي انسان مي شوند.


لُرك آجيل مشكل گشا :يكي از مراسم بسيار مورد توجه شب چهارشنبه سوري ، تشريفات فراهم آوردن آجيل مشكل گشا مي باشد . اين آجيل وجهي تمثيلي دارد . هر كس كه مشكل و گرفتاري داشته باشد با تشريفاتي اين آجيل را تهيه و به عنوان نذر و فديه ميان ديگران پخش مي نمايد . ب
ي گمان در شكل اوليه ، اين تقديم و اهدايي بوده جهت فروهر ها كه بر سفره مينهادند تا موجب خشنودي شان شود .
لُرك همان آجيل گهنبار هاست كه معمولا از هفت نوع ميوه خشك است شامل : پسته ، بادام ، سنجد ، كشمش ، گردو ، برگ هلو ، انجير و خرماي خشك كه در مراسم آفرينگان ها ، گهنبار ها ، جشن خواني ، جشن نوزادي ، در مراسم سدره و كشتي بندي*( سدره : پيراهن سفيد و پنبه اي است كه بر تن ميكنند ، كشتي : طنابي است كه از پشم بافته شده و آن را با ترتيب خاصي به كمر مي بندند ، زرتشتيان از اين دو در مراسم خاص مثل نماز استفاده ميكنند ) و ديگر اعياد به مدعوين داده مي شود .

در اعتقادات عامه مردم مسلمان است كه شب جمعه آخر سال يا شب چهار شنبه يا آخرين شب سال ، اهل قبور و ارواح مردگان بايد زيارت شوند و آنكه در اين شب ها بيدار و منتظر و بر بام خانه هاي خود در آمده تا كه بازماندگان به نام آنان نذور و خيرات دهند و هم چنين مرسوم است در چنين شبهايي در گورستان ها بر سر قبر عزيزان شمع يا چراغ بيفروزند .

همه اين ها و بسياري ديگر ياد آور مراسم مردم ايران قديم است كه براي فروهران در ده روز پايان سال كه ايام فروردگان است انجام مي دادند و امروزه كم و بيش نيز زرتشتيان انجام مي دهند .
 رسوم شب چهار شنبه سوري در‌آذربايجان: ميان بعضي طوايف و ايل ها در آذربايجان ، رسوم دست نخورده تر و سالم تر باقي مانده چنانكه شب چهار شنبه سوري از نوروز مهمتر و مورد توجه تر بوده و با تشريفات فراوان برگزار مي شود و رسوم و آدابي كه انجام مي دهند ، ياد آور جشن فرودگان است . به نظر مي رسد كه ايام فروردگان شب سوري و چهار شنبه سوري حاليه از نوروز عهد قديم نيز با توجه و اقبال بيشتري رو به رو بوده :


« ميان مردم ايل خليكانلو ( ايل حلالي ) در آذربايجان غربي در شب اول اسفند عيد خضر نبي معروف است . پيدايش اين عيد به سبب پايان زمستان است كه معتقدند از تلف شدن احشام جلو گيري مي گردد . در اين شب دوشيزگان و بانوان و جوانان ده به رقص چوبي مشغول و در هر ده يك نفر خود را به طور عجيبي آراسته مانند حاجي فيروز عيد نوروز در رقص شركت مي كند ... به عيد نوروز چنان اهميت نمي دهند ، ولي براي چهار شنبه سوري بيش از عيد نوروز اهميت قايلند . در اين شب بهترين غذا ها را طبخ و آتش بازي بر پا مي شود و تا نيمه شب ادامه دارد ... .

مردم ايل قره پاپاق به عيد نوروز خيلي اهميت مي دهند و ماه اسفند را ماه عيد گويند .
چهار شنبه اول اسفند را دروغگو ، دوم را راستگو ، سوم را سياه و چهارم را " اجرا " گويند .
روز چهار شنبه اول جوانان روي بام يا تپه رفته و آتش افروخته نشانه روي و تير اندازي مي كنند . در چهار شنبه سوم كساني كه در طول سال خانواده يا بستگان آنها فوت نموده با طبق هاي ميوه و شيريني سر خاك رفته و پس از فاتحه خواني شيريني و ميوه را به مستمندان مي دهند .

در روز چهار شنبه سوري ، يعني چهار شنبه آخر ، اهالي لباس نو مي پوشند و با هلهله و شادي به آتش افروزي مي پردازند و به ديد و باز ديد مي روند .

صبح روز چهار شنبه آخر ، پيش از طلوع آفتاب زن و بچه كنار رودخانه رفته از آب چهار شنبه استفاده نموده و كوزه خود را پر كرده براي سال نو تيمناٌ نگه مي دارند»

پيشتر ها و البته هنوز در‌آذربايجان و بخصوص اروميه رسم كجاوه اندازي رايج بوده . شب چهار شنبه سوري بر بام خانه ها مي روند و كجاوه اي را كه زينت كرده اند و بر آن طاق شال كشيده و آيينه بندي كرده اند با طنابي از بام به سطح خانه فرود مي آورند و مي گويند :"بكش كه حق مرادت را بدهد "كسي كه در خانه است مكلف است كه در آن كجاوه شيريني و آجيل شور و شيرين و ميوه خشك بريزد و پس از آن كه چيزي در آن ريختند با طناب آن را بالا مي كشند و به خانه ديگر مي روند .

مخصوصا جوانان تازه داماد كه هنوز عروس را به خانه نياورده اند موظفند چنين كجاوه اي را به بام خانه عروس ببرند و اگر نتوانند از بام بالا روند ، بايد پشت در خانه بروند و پنهان شوند كه كسي نبيند و كجاوه را به طريقي به پشت اطاق برسانند تا چيزي دريافت كنند .

در تبريز آتش افروزي وگره گشايي از عناصر اصلي چهار شنبه سوري هستند.

آجيل چهار شنبه سوري و خشكبار ، از مهمترين عناصر و سنن اين جشن در تبريز است . اگر دوست و ميهمان تازه واردي در اين شب داشته باشند ، از رسوم است كه خوانچه اي آجيل و خشكبار براي او بفرستند .

ديگر ويژه گي هاي رسوم مردم تبريز آن است كه از بام خانه ها به سر عابران آب مي پاشند . اين سنت از آداب كهن ايراني است و در زمان ساسانيان معمول بوده است كه در جشن نوروز به يكديگر آب مي پاشيدند . و هنوز در ميان ارمني ها و زرتشتي ها چنين رسمي باقي است .

در ميدان ارك تبريز هم توپي بود چون توپ مرواريد تهران و شيراز كه زنان و دختران براي حاجت خواهي بدان متوسل مي شدند .
در شب چهار شنبه سوري ، تير اندازي در تبريز از رسوم بسيار متداول بود .
رسوم شب چهار شنبه سوري در تهران و اطراف آن : اين رسم در روستا هاي نزديك تهران معمول بوده(همانند آذربايجان) و شايد هنوز نيز اجرا شود ، بدين شكل كه جوانان به ويژه پسر هاي جواني كه نامزد دارند از روي بام خانه دختر ، شال هاي خود را فرو مي اندازند و صاحب خانه شيريني و گاه پيراهن و غيره ..... در آن ميپيچد و گره ميزند . كساني كه شال يا كجاوه مي اندازند هميشه نا مرئي هستند و نبايستي شناخته شوند .

در ميدان ارگ تهران توپ كهن سالي بود كه مدت صد سال بر فراز صفه اي* ( جاي سايه دار غرفه مانند ) جا گرفته بود و چون پيران زمين گير از جاي خود نمي جنبيد .

شب هاي چهار شنبه سوري زنان و دختراني كه حاجتي داشتند مخصوصا آن دختراني كه در آرزوي شوهر بودند از آن توپ بالا مي رفتند و بر فراز آن دمي مي نشستند و از زير آن مي گذشتند و در بر آورده شدن آرزوي خود شك نداشتند و بچه هاي شير خوار را كه به اصطلاح نحسي مي كردند يا ريسه مي رفتند از زير توپ مرواريد و سر در نقار خانه ميگذراندند . اين توپ را توپ مرواريد مي ناميدند و افسانه هاي گونا گون درباره آن مي گفتند

مردم تهران در چندين سال پيش كه از سر در نقار خانه بالا مي رفتند ، كوزه اي آب نديده با خود بالا مي بردند و از آنجا به زمين مي افكندند و مي شكستند و كساني كه بدان جا دست رسي نداشتند ، از بام خويش كوزه را به زمين مي افكندند . اين كار در بسياري از شهر هاي ايران هنوز معمول است و در سده هاي سوم و چهار هجري ، در بغداد نيز رايج بود . عقيده بر آن است كه بلا ها و قضا هاي بد را در كوزه متراكم كرده اند و چون بشكنند آن قضا و بلا دفع شود . (22)

كردستان : در پايان وا پسين روز اسفند ماه ، يعني در هنگام فرو نشستن آفتاب ، كردها خود را آماده افروختن آتش ميكنند ..... در بالاي بام ها و فراز كوهها ، آتش نوروز را با شكوه هر چه بيشتر مي افروزند ( در حالي كه اصل و بنياد و علت آتش افروزي را كه مربوط به نوروز نيست فراموش كردند ) و شادي مي كنند ، پسران و دختران گروه گروه در پيرامون آتش مي ايستند و پايكوبي و شادي مي كنند .

......روستائيان در شب جشن ، گندم و نخود و كنجد و شاهدانه را توي ساج برشته ميكنند و آنها را با ديگر ميوه هاي خشك كه گردو و پسته و ..... در هم مي آميزند و بدين شكل آجيل جشن را فراهم مي كنند ( همان آجيل لرك يا هفت مغز ) ..... ، هم چنين در شب چهار شنبه سوري در آوند ( ظرف )هاي ويژه اي نگه ميدارند. تا اگر كسي از خانواده شان بيمار شود ، از آن آب بدو بدهند ، چون باور دارند بيمار اگر از آب شب چهار شنبه سوري بنوشد بهبود مي يابد . ... زنان نازا در‌آن شب به پشت بام ها مي روند و هر يك كليد ( يا قفل ) بسته اي را با خود مي برند و از روزنه خانه اي به سخن هاي مردم‌آن گوش ميدهند . هر گاه از خوشي ها گفت و گو كنند ، مي گويد : اي كليد به نياز درونيم باز شو و خود كليد ( قفل ) را باز ميكند و آنگاه با دلي خوش باز مي گردد .

خراسان : مردم خراسان در شب چهار شنبه آخر سال ، نزديك غروب‌ آفتاب ، هر خانواده يا گروهي ، هفت يا سه بوته خار روشن مي كنند . سپس پير و جوان و كوچك و بزرگ از روي آتش مي پرند و براي دفع شرور و زيان ، اين شعر را مي خوانند :

زردي ما از تو سر خي تو از ما

در برخي روستا ها ، هنگام پريدن از روي آتش ، اين شعر را مي خوانند :

آلا به در ، بلا به در دزد و حيز از دِها به در

در توضيح شعر دوم ، آلا ala همان آل است كه زني موهوم و لاغر اندام و بلند قد و سرخ روست كه بيني اش از گِل و كارش دزديدن جگر زنان زائوست .! دِها deha به آدم دزد و چشم دريده گويند .
با خواندن اين ترانه ها و پريدن از روي آتش آل ها و دزد ها و زيانكاران را از روستا و خانه هاي خود مي رانند .
ديگر رسوم شب چهار شنبه: همچنين ديگر رسوم شب چهار شنبه از قبيل : كوزه شكني ، فال گوش ، گره گشايي ، بخت گشايي دفع چشم زخم و بخت گشايي كندر و خوشبو ، قليا ( زاج سياه را گويند ، و زاج خود از نمك هاي طبيعي است ، بي بو و بي مزه ) سودن ، آش بيمار ، فال گرفتن با بلوني ( كوزه دهانه گشاد ، شبيه شيشه هاي مربا ) ، در اكثر شهر ها و شهرستان هاي ايران كم و بيش و با اختلافاتي انجام ميشود .
مثلا در مورد بخت گشايي سنت تقريبا يكيست اما در اصفهان محل آن سنگ سوراخي در قريه مورگان است ، در تهران و شيراز و تبريز توپ مرواريد در همدان شير سنگي و ...

شيراز : آتش افروختن در معابر و خانه ها ، فال گوش ايستادن ، اسپند سوختن ، نمك گرد سر گرداندن ، در موقع اسفند دود كردن و نمك گردانيدن همراه با اوراد * ( دعا ها و ذكر ها ، جمع ورد ) مخصوصي است كه زنان مي خوانند . قلمرو چهار شنبه سوري در شيراز صحن بقعه شاه چراغ است و در آن جا نيز توپ كهنه اي است مانند توپ مرواريد تهران زنان از آن حاجت ميخواهند ( البته در گذشته دور كه اينك در شيراز و تهران هر دو اين رسم منسوخ شده است ).

در سروستان (كه در حدود نود و دو كيلومتري شرق شيراز قرار دارد ) نيز مراسم چهار شنبه سوري تشريفات خاصي دارد :
«در غروب آخرين چهار شنبه سال ، مراسمي بسيار ساده بر پا ميشود . به اين ترتيب كه توي كوچه ها ، ميدان ها و اغلب خانه ها ، خرمن هاي خار و گَوَن آماده را با شعله آتش مي افروزند و همه با سرور و شادي از كوچك و بزرگ از روي آن مي پرند و با هر پرشي اين شعر را مي خوانند :
هاجنگ شير ، ها جنگِ شير / بالا بي شين ، خود شير اومد رسيد .
و يا : سرخي تو از من زردي من از تو »

ظهور آتش بازی به شکل امروزی
آتش بازي در شب چهار شنبه سوري در زمان ناصرالدين شاه و به وسيله ي فرانسوي ها در ايران رواج پيدا کرد.در ابتدا فقط براي سرگرمي شاه اين نمايش انجام مي شد پس از آن مردم هم در اين سرگرمي سهيم شدند و دستور نمايش آن در ميدان توپ خانه صادر شد و مردم در آن جا به تماشاي آتش بازي مي ايستادند و کم کم به شکلي که امروزه اجرا مي شود در آمد.

ترقه بازی از کجا به چهارشنبه سوری راه یافت

از همه بی ارتباط تر با این مراسم ترقه درکردن می باشد که رسمی است که از چین به دیگر نقاط جهان منجمله ایران منتقل گردیده است.

منابع:
سخنان رهبر معظم انقلاب برگرفته ازپایگاه دفتر مقام معظم رهبری
سایت كودكان
آداب شب چهارشنبه سوری
چهار شنبه سوري ؛ از فروغ زرتشتي تا قيام مختار نوشته اميرهادي انواري
لغت نامه دهخدا



یزدفردا




  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا